۲۷ بهمن ۱۳۸۸

اختروَش


اختروَش ها { یا اخترنما ها } اجرام فشرده ای در مکان های دور دست خارج از کهکشان ما هستند . درخشندگی آن ها به حدی است که با شدتی بیش از مجموع 100 کهکشان می درخشند، اما به قدری دوراند که چند میلیارد سال طول می کشد تا نورشان به زمین برسند . آشنایی اخترشناسان با واقعیت این پدیدۀ غیر عادی در فضا از دهۀ 1960 به این سو در حال افزایش بوده است . با توجه به اینکه اختروَش ها را نخستین بار با تلسکوپ های رادیویی مشاهده کرده اند، نام اختروَش { در زبان انگلیسی } از ترکیب « منبع رادیویی شبه ستاره ای » ساخته شده است، اما، فقط حدود 10 درصد از کل اختروَش ها امواج رادیویی گسیل می کنند . انرژی دریافتی از اختروَش ها، شامل نور مرئی، تابش های فروسرخ و فرابنفش، پرتو های ایکس و شاید حتی پرتو های گاما است .
در اوایل دهۀ 1960، آلن سندیج، اخترشناس آمریکایی ( 1926 - ) که از بخشی از آسمان عکس برداری می کرد، پی برد که ستاره ای در این ناحیه، طیفی بسیار غیر عادی دارد . ( طیف، نموداری از طول موج خاصی است که از هر ستاره تابش می شود . ) بیشتر ستاره ها تابشی سازگار با طیف هیدروژن یونیده ( باردار )، که فراوان ترین عنصر موجود در سطح ستارگان است گسیل می کنند . اما ستاره یاد شده طیفی داشت که به نظر می رسید هیچ یک از عنصر های شناخته شدۀ موجود در ستارگان در آن وجود ندارد . طول موج های تابشی گسیل شده از این ستاره به طور چشم گیری به طرف انتهای سرخ گستردۀ طیف نور مرئی جا به جا شده بود .
این نوع جا به جا شدگی را انتقال به سرخ می نامند ؛ این پدیده نشانه ای از دور شدن جسم { تابش کننده } از محل مشاهده است . هر قدر انتقال به سرخ زیادتر باشد، جسم با سرعت بیشتری در حال دور شدن { از ناظر } است . زمانی که جسم دورتر می شود، سرعتش افزایش می یابد و انتقال به سرخ آن نیز افزایش می یابد .
در سال 1963، مارتن اشمیت، اخترشناس هلندی ( 1929 - ) به درستی طیف این نوع ستاره راهمچون طیف ستاره ای معمولی شناسایی کرد که انتقال به سرخ زیادی دارد . محاسبات او، ستاره را در فاصلۀ اعجاب آور دو میلیارد سال نوری قرار می داد . قابل مشاهده بودن آن جسم از زمین در چنین فاصله ای، ایجاب می کرد که ستاره نباشد، بلکه می بایست چیز بزرگ تری نظیر کهکشان باشد .

 منبع : دانشنامه همگاني نجوم - ديويد نيوتن و... - مترجم: مهرداد سرمدي و...