۱ مهر ۱۳۸۸

ستارگان ( بخش اول )

ستاره ها گوی های بسیار بزرگی از گاز بسیار گرم اند که به واسطه نورشان می درخشند . دمای آن ها در سطح، هزاران درجه و در داخل، بسیار بیشتر است .

در این دماها، ماده نمی تواند به صورت های جامد یا مایع وجود داشته باشد . گاز هایی که ستاره ها را می سازند، بسیار غلیظ تر از گازهایی است که معمولاً بر سطح زمین وجود دارد . چگالی فوق العاده زیاد این گاز ها معمول فشار های عظیم داخل ستاره ها است.

ستاره ها در فضا حرکت می کنند، اما حرکت آنها به آسانی مشهود نیست .در طول یک سال رد هیچ تغییری را در وضعیت نسبی آن ها نمی توان یافت حتی در هزار سال نیز حرکت قابل ملاحظه ای در آن ها مشهود نمی افتد . نقش و الگوی آن ها در حال حاضر کم وبیش دقیقاً همان است که هزار سال پیش بود . این ثبات، پیامد فاصله ی عظیمی است که میان ما و آن ها وجود دارد . با این فواصل چندین هزار سال طول می کشد که تغییر غابل ملاحظه ای در نقش ستاره ها پدید آید؛ این ثبات ظاهری مکان ستاره ها موجب شده است که نام متداول (( ثوابت )) به آنها اطلاق شود .

قدر و رنگ ستاره

یکی از مشخصه های یک ستاره که از راه رصد قابل اندازه گیری است، درخشندگی یا مقدار نوری است که از ستاره گسیل می شود . درخشندگی ممکن است در ترکیب با سایر اطلاعات مربوط به یک ستاره، مثل اندازه یا دما نشان دهنده شدت واکنش های گداخت در هسته آن باشد . درخشندگی را معمولاً نمی توان با رصد مستقیم محاسبه کرد، اما با افزایش فاصله، درخشندگی ظاهری یک جسم کاهش پیدا می کند . برای مثال خورشید تنها به این خاطر که بسیار به ما نزدیک است، در ظاهر روشن تر از سایر اجسام اختری به نظر می رسد .

قدر، راه دیگری برای بیان درخشندگی یک ستاره است . ابرخُس، اخترشناس یونانی ( ح 190 – 120 پ م )، مقیاس قدر را برای ستارگان ابداع نمود و روشنایی آنها را از 1 تا 6 ارزش گذاری کرد . بر اساس این مقیاس، ستاره قدر اول، 100 برابر درخشان تر از ستاره قدر ششم، تعیین شده است به این ترتیب هر چه جسم کم فروغ تر باشد، قدر آن ] از نظر عددی[ بیشتر است . با ظهور تلسکوپ ونگاه ژرف تر اخترشناسان به عالم، این مقیاس به اعداد بالاتر از 6 و اعداد منفی نیز گسترش پیدا کرد .

رنگ نور گسیل شده از یک ستاره، مشخص کننده دمای آن است . در آغاز قرن گذشته، اختر شناسان طبقه بندی ستارگان بر اساس رنگ یا رده طیفی را آغاز کردند . این رده ها عبارتند از O ،B ،A ،F ،G ، K وM . ستاره های گونه O گرمترین ستاره ها هستند ( دمای آن ها نزدیک به 35000 درجه سیلسیوس است ) و ظاهر آن ها سفید یا آبی روشن است، در حالی که ستاره های گونه M از همه ستاره ها سردترند ( دمای آنها نزدیک به 3000 درجه سیلسیوس است ) و ظاهری سرخگون دارند . خورشید زرد است یعنی در گونه G ویا پایین تر از حد متوسط جا می گیرد . به تازگی درجه دیگری به نام گونه L مربوط به اجسام تیره و سرد پایین تر از گونه M، برای افزودن به فهرست رده طیفی ستارگان پیشنهاد شده است .




منابع: 1. نجوم به زبان ساده - ماير دگاني - مترجم: محمدرضا خواجه‌پور
2.
دانشنامه همگاني نجوم - ديويد نيوتن و... - مترجم: مهرداد سرمدي و...



۲۶ شهریور ۱۳۸۸

تاریخچه ی نجوم

تاریخ نجوم را می توان به سه دوره تقسیم کرد : دوره زمین مرکزی، دوره کهکشانی و دوره کیهانی . آغاز دوره اول در تاریخ باستان است و پایان آن در قرن شانزدهم . دوره دوم از قرن هفدهم تا قرن نوزدهم طول کشید و دوره سوم در قرن بیستم آغاز شد و هنوز ادامه دارد .
1 – دوره زمین مرکزی
منجمان نخستین معتقد بودند که زمین باید در مرکز جهان باشد و فرض می کردند که خورشید، ماه و ستارگان به دور زمین ساکن می گردند . علاقه آنان که به معنای امروزی کلمه ی چندان علمی نبود، به طور عمده معطوف بود به مسائل علمی، به رابطه واقعی یا فرضی رویداد های آسمانی با حوادث زمینی و به جستجوی آسمان به خاطر یافتن نشانه هایی از وقایع سعد و نحس .
دایرة البروج - مسیر ظاهری خورشید از میان ستارگان – به دقت تمام تعریف شد . دوره کامل کسوف و خسوف تعیین گردید و حتی در قرن دوم پیش از میلاد به حرکت محور زمین پی برده شد .
2 – دوره کهکشانی
می توان گفت که نجوم جدید با این دوره آغاز می شود . کوپرنیکوس نشان داد که زمین، نه تنها مرکز جهان نیست، بلکه فقط یکی از سیاراتی است که به دور خورشید مرکزی می گردد . معلوم شد که زمین، که به هیچ روی منحصر به فر نیست، سیاره ای معمولی است که به طرزی معمولی، حرکاتی معمولی دارد .
در حقیقت آشکار شد که خورشید مرکزی خود ستاره ای از ستاره های بی شمار آسمان است .
در این دوره روش مطاله ی نجوم، پیوسته علمی تر شد و انگیزه ی اصلی آن میل به شناخت و فهم قوانین بنیادی حاکم بر حرکت اجرام آسمانی و توضیح چیز هایی بود که بشر به چشم می دید .
پیشرفتی که از قرن شانزدهم تا پایان قرن نوزدهم صورت گرفت، نتیجه تلفیق کار آمدی بود از رصد های پر دامنه، وسایل پیشرفته و کار نبوغ آمیز علمی .
وسایل . البته ورود تلسکوپ به ساحت نجوم توسط گالیلئو گالیله Galileo Galilei ( 1564 – 1642 میلادی ) در 1610، نشانه مرحله مهمی در تکامل علم نجوم به شمار می رود، همانطور که اختراع بعدی طیف نما نیز چنین بود . این دو وسیله مکمل یکدیگر بودند : تلسکوپ رویت ستارگان را با وضوحی بیشتر ممکن می ساخت، طیف نما نور ستارگان را تجزیه می کند و اطلاعاتی در مورد ستارگان در اختیار ما می گذارد .
3 – دوره کیهانی
در این دوره آشکار شد که کهکشان ستاره هایی که خورشید ما به آن تعلق دارد فقط یکی از کهکشان های بسیاری است که برخی بزرگتر از کهکشان ما و بعضی کوچکتر اند . بخش زیادی از تحقیقات نجومی یک قرن اخیر به این کوشش اختصاص داشته است که تصویری « کامل » از جهان به دست آوریم . تلسکوپ های نوری بزرگتر ونیز تلسکوپ های رادیویی عظیم برای کمک به این تحقیقات ساخته شده اند .
نابغه نظری بزرگی که در ذهن عامه مردم بیش از همه با این دوره ارتباط داده می شود، دکتر آلبرت اینشتاین فقید ( 1879 – 1955 ) است ( هرچند که او در درجه اول یک فیزیک دان و ریاضی دان بود ) . کیهان شناسی و اختر فیزیک سخت به نظریه ی نسبیت او متکی اند .
در این دوره نجومی است که ما زندگی می کنیم و تا پایان آن راه درازی در پیش است .

منبع: نجوم به زبان ساده - ماير دگاني - مترجم: محمدرضا خواجه‌پور